عاشقانه تر از باران

پیمانی که در طوفان با خدامی بندی در آرامش از یاد مبر

عاشقانه تر از باران

پیمانی که در طوفان با خدامی بندی در آرامش از یاد مبر

نا امیدی


روزی با دسته گل میایی دیدنم . با یک نگاه مهربون . همون نگاهی که سالها ارزو داشتم ولی ازم دریغ میکردی . گریه میکنی و بهم میگی دلت برام تنگ شده ولی من فقط نگاهت میکنم . وقتی میری سنگ قبرم از اشکات خیس میشه

نا امیدی

امروز که به دنیام خیره شدم در نهایت دقت چشمامو بستم آره چشمامو بستم برای یک

 لحظه درونم سوخت

چه قدر تنها شدم و چقدر دور شدم از کسی که فکر میکردم صدایم را میشنود

صدای زوزه و طعنه باد رامی شنیدم اما ساکت می ماندم و وقتی با خود اندیشیدم دیدم او هم

مرا به اعماق زمین کوبید

آری او هم مرا کوبید بادی که در نهایت تنهایی تنها یارم بود و به دادم میرسید

اما این نیز بگذرد!!!!