I love all the stars in the sky, but they are
nothing compared to the ones in your eyes
من تمام ستاره های آسمون رو دوست دارم ولی
اونا در مقایسه با ستاره ای که در چشمان تو
میدرخشه هیچند !
.
.
.
Can I say I love you today?
If not, can I ask you again tomorrow?
And the day after tomorrow?
And the day after that?
Coz I’ll be loving you every single day of my life.
میتونم امروز بهت بگم دوستت دارم ؟؟اگه نه ..میتونم فردا بهت بگم یا پس فردا؟؟یا روزهای بعد؟؟
واسه این که من هر روز از زندگیم تو رو دوست دارم
.
.
.
Don’t go for looks , they can deceive
Don’t go for wealth , even that fades away
Go for sum1 who makes u , smile becoz only a smile makes
a dark day seem bright
دنبال نگاه ها نرو ، ممکنه فریبت بدن
دنبال ثروت نرو ، چون حتی ثروت هم یه روزی نا پدید میشه
دنبال کسی برو که باعث میشه لبخند بزنی ، چون فقط یه لبخنده که میتونه
باعث بشه یه روز خیلی تاریک، کاملا روشن به نظر بیاد
.
.
.
As days go by, my feelings get stronger
To be in ur arms, I can’t wait any longer
Look into my eyes & u’ll see that it’s true
Day & Night my thoughts r of U..
هرچی که روزها میگذرن، احساسات من قوی تر میشه
برای در آغوش تو بودن نمیتونم بیش از این صبر کنم
به چشمام نگاه کن، خواهی دید که حرفام راسته
شب و روز تمام افکارم ماله تو هستن
چشامو وقتی تو بهشون نگاه میکنی دوست دارم،
اسممو وقتی دوست دارم که تو صداش میکنی،
قلبمو وقتی دوست دارم که تو دوسش داشته باشی،
زندگیم رو وقتی دوست دارم که تو توش هستی . . .
.
.
.
See !
I love the y
i love the o
i love the u
put them together
وقتی زبانمون زبان عشق باشه کلمات خیلی ساده میشن!
نگاه کن؛
من Y رو دوست دارم
من O رو دوست دارم
من U رو دوست دارم!
حالا اینارو بزار کنار هم . . .
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا؟
تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
کدام نشاط دویده است از تو در تن من؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند!
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو:
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر!
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر!
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف!
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟
ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه.
که صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست!
تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست.
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است.
هر وقت توی زندگی به در بزرگی رسیدی یک قفل بزرگ روش بود رسیدی ناامید نشو چون اگر قرار بود باز نشه جاش دیوار می گذاشتن