دلم تنگ است ...
من گمان می کردم دوستی همچو سروی سبز، چهار فصلش همه آراستگیست
من چه می دانستم هیبت باد زمستانیست
من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی ، یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم دل هرکس دل نیست
قلب ها از آهن و سنگ
قلب ها بی خبر ازعاطفه اند
سلام وب قشنکیه از مطالبتون خوشم اومد لینکتون کردم
نظر لطفتونه بهت سر زدی