امروز که به دنیام خیره شدم در نهایت دقت چشمامو بستم آره چشمامو بستم برای یک
لحظه درونم سوخت
چه قدر تنها شدم و چقدر دور شدم از کسی که فکر میکردم صدایم را میشنود
صدای زوزه و طعنه باد رامی شنیدم اما ساکت می ماندم و وقتی با خود اندیشیدم دیدم او هم
مرا به اعماق زمین کوبید
آری او هم مرا کوبید بادی که در نهایت تنهایی تنها یارم بود و به دادم میرسید
اما این نیز بگذرد!!!!